استراتژی
بنا بر تعریف جانسون (Johnson) و شولز (Scholes) استراتژی یعنی «دامنهی فعالیت و مسیر حرکت سازمان در درازمدت که با خلق مزیتها، منابع لازم را برای تامین نیازهای بازار و انتظارات ذینفعان در محیطی چالشبرانگیز به دست میآورد.»
به عبارت دیگر استراتژی به این موارد میپردازد:
- کسبوکارِ سازمان تلاش میکند در درازمدت به کجا برسد؟ (مسیر حرکت)
- کسبوکارِ سازمان در کدام بازارها باید رقابت کند و چه فعالیتهایی در این بازارها انجام میشود؟ (بازارها، دامنهی فعالیت)
- کسبوکارِ سازمان چگونه میتواند بهتر از رقبا عمل کند؟ (مزیتها)
- منابع لازم (مهارت، سرمایه، ارتباطات، شایستگیهای فنی، امکانات) برای داشتن توان رقابت کدامند؟ (منابع)
- عوامل محیطی بیرونی که بر توانایی کسبوکارِ سازمان برای رقابت تأثیر میگذارند کدامند؟ (محیط)
- ارزشها و انتظارات طرفهای درگیر در کسبوکارِ سازمان که قدرت اثرگذاری دارند، چیست؟ (ذینفعان)
تاریخچه پیدایش استراتژی
سازمان ها به همان اندازه ای که ارتش ها به استراتژی های نظامی نیاز دارند به استراتژیهای کسب و کار نیاز دارند تا به کار خود جهت و هدف بدهند، از منابع به روشی موثرتر استفاده کنند و تصمیمات اتخاذشده از سوی افراد مختلف را هماهنگ کنند. ریشه بسیاری از مفاهیم و نظریات درباره استراتژی کسب و کار، استراتژی نظامی است. واژه استراتژی از کجا نشات گرفته است، این واژه از واژه یونانی strategia به معنای “مدیریت نظامی” مشتق شده است. اما مفهوم استراتژی از یونان نشأت نگرفته است: اثر کلاسیک سان تزو (هنر جنگ) در حدود ۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح به عنوان اولین شرح در مورد استراتژی شناخته می شود.
استراتژی چیست؟
روشهای مختلفی برای رسیدن به هر هدف چه عملیاتی و کوتاه مدت، چه استراتژیک و بلند مدت وجود داره. مثلا ما برای اینکه به ظرفیت موردنظرمون برسیم میتونیم تجهیزات، نیروی کار و… اضافه کنیم، مسیرهای برای رسیدن به اون هدف رو استراتژی میگیم. یعنی استراتژی تعیین میکنه ما چجوری میتونیم اون هدف رو در سازمان محقق کنیم.
استراتژیک چیست؟
ولی استراتژیک یک صفته که بعنوان پسوند به خیلی چیزها اضافه میشه و بمعنای خلق آینده مطلوبه. یعنی وقتی شما از بازاریابی استراتژیک صحبت میکنید؛ میخایید بازاریابی انجام بدید که آینده رو برامون محقق کنیم. یا وقتی از مدیریت استراتژیک صحبت میکنید دارید در مورد نوعی از مدیریت صحبت میکنید که میخاد آینده رو ببینه، در خلق او سهیم باشه و بر مبنای پیش بینی آگاهانه بتونه مسیر و اقدامات مشخصی رو برای اون انجام بده.
استراتژی در سطوح مختلف کسبوکار
استراتژی در سطوح مختلف سازمان جاری است و همهی کسبوکار (یا چندین کسبوکار) و تکتک کارکنان و اعضای آن را در بر میگیرد.
استراتژی کلی شرکت به اهداف کلی و دامنهی فعالیت کسبوکار برای تأمین انتظارات ذینفعان میپردازد و نقشی حیاتی دارد زیرا تحت تأثیر تصمیمات سرمایهگذاران به گرفتن تصمیمهای استراتژیک برای کسبوکار کمک میکند. استراتژی شرکت معمولا بهطور آشکار در «بیانیهی ماموریت» بیان میشود.
استراتژی بخشهای کسبوکار به چگونگی رقابت کارآمد در یک بازار خاص و تصمیمهای استراتژیکِ مربوط به انتخاب محصولات، تأمین نیازهای مشتریان، دستیابی به مزیت رقابتی، بهرهبرداری یا خلق فرصتهای جدید و… میپردازد.
استراتژی عملیاتی به چگونگی فعالیت بخشهای مختلف کسبوکار برای تأمین اهداف استراتژی شرکت و واحدهای کسبوکار میپردازد و تمرکز آن بر منابع، فرآیندها، افراد و… است.
تحلیل استراتژیک
در این بخش به تحلیل نقاط قوت وضعیت کنونی کسبوکار و درک اهمیت عوامل بیرونی تأثیرگذار بر آنها پرداخته میشود. در فرآیند تحلیل استراتژیک میتوان از برخی ابزارهای کمکی استفاده کرد. برخی از این ابزارها را در ادامه معرفی میکنیم:
تحلیل PEST. روشی که نامش را از حروف آغازین ۴ کلمهی Political (سیاسی)، Economic (اقتصادی)، Social (اجتماعی) و Technological (فنی) گرفته است و به شناخت محیط کار و فعالیت کسبوکار کمک میکند.
طراحی سناریو. روشی که چشماندازهای گوناگونی را که در آینده برای کسبوکار محتمل است، تعریف میکند.
تحلیل ۵ نیرو. روشی که برای شناسایی و بررسی نیروهای تأثیرگذار بر میزان رقابتپذیری یک صنعت به کار میرود.
بخشبندی بازار. روشی که شباهتها و تفاوتهای گروههای مختلف مصرفکنندگان را کاوش و شناسایی میکند.
ماتریس سیاستهای جهتدهی. ابزاری که مزیتهای رقابتی یک کسبوکار را در یک بازار ویژه نمایش میدهد.
تحلیل رقبا. مجموعهای از فنون و تحلیلها که خلاصهای از وضعیت کلی رقبای کسبوکار ارائه میکند.
تحلیل عوامل حیاتی موفقیت. ابزاری که زمینههایی را شناسایی میکند که عملکرد بهتر و بالاتر از رقبا در آنها برای موفقیت کسبوکار ضروری است.
تحلیل SWOT. ابزاری سودمند برای رسیدن به چکیدهای از مسائل کلیدی برآمده از ارزیابی وضعیت درونی کسبوکار (نقاط قوت و ضعف) و عوامل محیطی اثرگذار بر کسبوکار (فرصتها و تهدیدها) هستند.

استراتژی – کالج مدیریت
نقش استراتژی در رسیدن سازمان به اهدافش
برای درک بهتر مدیریت استراتژیک و پاسخ به این سوال که استراتژی چیست، آن را از بعد دیگری معرفی میکنیم. در این تعریف، وجود برخی مفاهیم ضروری است. نخست اینکه باید «اهداف» سازمان تعیین شده و همهی اعضا از آنها آگاه باشند. گام بعدی «چگونگی» رسیدن به اهداف است که دو شاخه میشود:
- وضعیت و شرایطی که سازمان در قبال سازمانهای دیگر در پیش میگیرد
- ابتکارات، سیاستها و تصمیمهایی که برای پیشرَوی در درازمدت اتخاذ میشوند
پس، از این منظر مدیریت استراتژیک شامل ۳ بخش است:
- تعیین اهداف سازمان
- تعیین جایگاه و موقعیت سازمان در بازار و محیط فعالیت آن
- هدایت سازمان در گذر زمان بر مبنای سیاستها و تصمیماتی که بر عملکرد سازمان اثرگذار هستند.
تعریف استراتژی در مدیریت کسب و کار
اگر بخواهیم تشریح کنیم که در مدیریت کسب و کار، تعریف استراتژی چیست باید اعلام کنیم که برای این تعریف تفاهم کلی و جامعی بین صاحبنظران وجود ندارد و صاحب نظران مختلف این واژه را به گونه های گوناگونی به کار می برند.
چندلر استراتژی را به این شرح تعریف می کند:
استراتژی تعیین اهداف اساسی و بلندمدت یک سازمان و گزینش اقدامات و تخصیص منابع لازم برای دستیابی به این اهداف است” (چندلر، ۱۹۶۲)
پیرس و رابینسون استراتژی را چنین تعریف کرده اند:
استراتژی برنامه های مقیاس بزرگ و آینده نگر برای تعامل با محیط رقابتی به منظور بهینه کردن دستیابی به هدف های سازمان و به عبارتی برنامه بازی مؤسسه می باشد، که اگر چه همه نیازهای انسانی، مالی و مواد در آینده را به تفصیل بیان نمی کند ولی چارچوبی برای تصمیم گیری فراهم می سازد و آگاهی شرکت در باره نحوه رقابت در برابر کی، کی، کجا و برای چه را نشان می دهد”.
استراتژی تهاجمی چیست
استراتژی تهاجمی سازمان هایی که استراتژی تهاجمی (اکتشافی) را انتخاب می کنند، بسیار نو آورانه عمل می کند و همواره به دنبال بازارهای جدید و فرصت های جدید جهت رشد بیشتر هستند. چنین سازمان هایی به طور مداوم در پی توسعه محصولات و ایده های جدید و خلاقانه هستند و طیف گسترده ای از محصولات و بازارها را دارند.
استراتژی تدافعی چیست
سازمان هایی که تدافعی را انتخاب می کنند، تلاش می کنند تا جایگاهی مطمئن در حوزه های با ثبات خدمت یا کالا پیدا کنند و آن را حفظ نمایند. چنین سازمان هایی طیف نسبتا محدودی از محصولات را در مقایسه با رقبا عرضه می کنند و سعی می کنند تا با تأکید بر تولید کار آمد و رضایت مشتریان، برتری خود را حفظ کنند. این سازمان ها معمولا در توسعه و طراحی محصولات جدید پیش قدم نمی شوند.
استراتژی تحلیل گر چیست
سازمان هایی که تحلیل گر را انتخاب می کنند، در مقایسه با مهاجم، تغییرات کمتر و کندتری در محصول و بازار اعمال می کنند، اما در مقایسه با مدافع تعهد کمتری به ثبات و حفظ سهم بازار خود دارند.
استراتژی منفعل چیست
سازمان هایی که منفعل را انتخاب می کنند استراتژی رقابتی تعریف شده و مشخصی ندارند. این سازمان ها مثل رقبایشان از سیاست محصول بازار ثابتی برخوردار نیستند و دوست ندارند تا همانند رقبایشان ریسک های طراحی و توسعه محصولات جدید با بازار جدید را بپذیرند و زمانی که تحت فشارهای محیطی قرار می گیرند از خود واکنش و پاسخ نشان می دهند.