هوشمندسازی سازمان چیست؟
هوشمندسازی سازمان ، مجموعهای از نظریات، روشها، فرایندها، معماریها و فناوریهایی است که برای تبدیل داده خام به اطلاعات مفید و معنادار استفاده میشود. هوش کسب و کار مقادیر بزرگی از اطلاعات را برای شناسایی و توسعه فرصتهای جدید بکار میگیرد. بهره بردن از فرصتهای جدید و اعمال یک استراتژی اثربخش میتواند مزیت بازار رقابتی و پایداری بلندمدت به ارمغان بیاورد.
افزایش سطح درهم تنیدگی و بی ثباتی در سازمان، نیاز به اقدام فوری و واکنش همراه با تفکر و تعقل دارد، بنابراین مجموعه این عوامل سبب افزایش سطح نیاز سازمان ها به تفکرات مبتنی بر اندیشه های علمی و واکنش ها و اقدامات بسیار ریشه ای و فراتر از حل مشکلات و مسایل روزمره خواهد داشت.
افزایش روز به روز حجم اطلاعات و تغییرات شتابان محیطی و ضرورت ایجاد ارتباط مستمر با محیط پیچیده و پویا، نیازمند مدیریت دانش جهت کسب دانش، توزیع دانش سازماندهی و تحلیل و تفسیر مناسب آنها میباشد. مدیریت دانش به مدیران کمک میکند تا در تحلیل اطلاعات و انتخاب درست آنها تصمیمات سنجیده تری را اتخاذ نمایند و سازمان خود را جهت بقاء و رشد با محیط سازگار کنند.
استراتژی اقدام به هوشمندسازی سازمان
استراتژی اقدام به هوشمندسازی سازمان در واقع واکنش سنجیده و مناسب را در مقابل تغییر و تحولات محیطی دنبال میکند. بنابراین دانش سازمانی این امکان را به سازمانها میدهد که دانش و اطلاعات مهم را ایجاد، گزینش، سازماندهی و منتشر نمایند و تخصصی را که برای فعالیتهایی همچون حل مشکلات، یادگیری پویا و مستمر، برنامهریزی راهبردی و تصمیمگیری ضروریست، یاد بگیرند و مدیریت استراتژیک را سر لوحه کار خود قرار دهند..
امروزه بسیاری از سازمانها دریافتهاند که جهت کسب موفقیت در اقتصاد چه در دنیای کنونی و چه آتی به چیزی بیش از دستیابی اتفاقی و ناآگاهانه به دانش یکپارچه نیاز دارند. برای مدیریت این دانش که به مثابه یک منبع حیاتی در سازمان هوشمند تلقی میشود به افرادی نیاز هست که دانش را شناسایی و درک کرده و به ترتیبی تأثیر واقعی دانش را در سازمان مستندسازی نمایند
هوشمندسازی سازمان با دیدگاهی جامعه نگر
جهان فراصنعتی معاصر، پیچیدگی ها و ویژگی های خود را دارد، به نحوی که محیط اطراف ما را به کلی دگرگون ساخته، باورهای ما را با پرسش روبرو کرده، هنجارها را به چالش کشیده و روابط ما را به سختی تحت تأثیر قرار داده است. این پدیده، محصول سه حوزه کاملا تخصصی از علوم اجتماعی است. این حوزه ها عبارتند از سیاست، اقتصاد و ارتباطات.
سیاست، ابزار کار کارگزاران سیاسی است و بازی های ریاضی گونه خاص خود را دارد و ما هم خواه ناخواه، تابع سیاست های پیچیده جهانی هستیم، گاه در مقابل یکدیگر می ایستیم و گاه هم راستا می شویم و به منافع مشترک می رسیم.
در طرف دیگر، علم اقتصاد را داریم که علم منابع کمیاب و رفتارهای سیری ناپذیر است، رفتارهایی که مانع حرکت آزاد سیاست های جهانی می شوند، ودر سوی دیگر، علم ارتباطات قرار دارد، علمی که امکان پیوند و تعامل سازنده بین علم اقتصاد و سیاست را فراهم می سازد. این گزاره، هم در ابعاد کلان معتبر است و هم با نگرش خرد سنخیت دارد و در هر دو حال هم کاربردی است.
از طرف دیگر، جهان صنعتی در مقابل صف آرایی کشورهای فراصنعتی، واکنش نشان می دهد و رفتارهای خاص خود را دارد و برای بهره برداری از دستاوردهای دانش بشری در زمینه های فوق الذکر، لازم می بیند که از الگوی آزادسازی استفاده کند و به دنبال رشد هوشمند سازی سازمانهای خود باشد تا در عمل فرایند تعامل سازنده را تعالی ببخشد.
نقش هوشمندسازی در سازمان چیست؟
داشتن کسب و کاری با حداکثر بهینگی رویای هر شرکت و سازمانی هست. آنچه شرکت ها به دنبال آن هستند نمایش اطلاعات سریع ولی راهبردی و بسیار خاص از وضعیت عمومی شرکت خود می باشد تا بتوانند بهترین تصمیم را در کمترین زمان ممکن بگیرند و نتیجه آن افزایش بهره وری شرکت و در نتیجه سود بیشتر می باشد. هوش سازمانی با توجه و تمرکز بر رشد و تقویت سازمان می تواند موفقیت سازمان را تضمین کند.
تسریع در ارائه خدمات و کاهش دادن زمان فرآیندها، کاهش هزینه های نیروی انسانی، ارائه سرویس های بدون تعطیلی، شفاف بودن کسب وکار، تشکیل پایگاه های دانش برای آموزش و توسعه کسب و کار ازجمله مزایای هوشمندسازی سازمان هستند.
مدیریت دانش، به مدیران سازمانها کمک می کند تا به تحلیل مناسبی از مسائل سازمان دست یابند و تصمیمات سنجیده تری اتخاذ کنند و سازمان هوشمند از طریق پیوند دانش سه گروه از متخصصان (متخصصان حرفه ای، متخصصان اطلاعات و متخصصان فناوری اطلاعات) و با تکیه بر دانشهای موجود در سازمان (ضمنی، صریح، زمینه ای و فرادانش) بر عملکردش می افزاید، دانش و مهارت متخصصان اطلاعات در واقع زیربنای دانش سازمان هوشمند تلقی می گردد که رکن اساسی هوشمند سازی سازمان را شامل میشود.
نتیجه گیری
سازمان هوشمند، قابلیت و مهارت خاصی را جهت کسب، سازماندهی و به اشتراک گذاردن انواع دانش های سازمان خود دارند. این سازمانها با مدیریت دانش قادرند همواره رفتارشان را با محیط متغیر و پویا منطبق نمایند و بر عملکردشان بیافزایند.
افزایش روز به روز حجم اطلاعات، تغییرات شتابان محیطی و ضرورت ارتباط مستمر با محیطی که همواره در حال تغییر و دگرگونی است نیازمند هوشمند سازی سازمان از طریق کسب دانش دقیق، صحیح و به موقع و سازماندهی و تحلیل مناسب آنهاست. مدیریت دانش، به مدیران سازمانها کمک می کند تا به تحلیل مناسبی از مسائل سازمان دست یابند و تصمیمات سنجیده تری اتخاذ کنند و سازمان هوشمند از طریق پیوند دانش سه گروه از متخصصان (متخصصان حرفه ای، متخصصان اطلاعات و متخصصان فناوری اطلاعات) و با تکیه بر دانشهای موجود در سازمان (ضمنی، صریح، زمینه ای و فرادانش) بر عملکردش می افزاید، دانش و مهارت متخصصان اطلاعات در واقع زیربنای دانش سازمان هوشمند تلقی می گردد که رکن اساسی هوشمند سازی سازمان را شامل میشود.
این متخصصان به طور مشترک به سازمان دادن خط مشی های اطلاعات و دانش، ساختارها، فرآیندها و سیستمهایی که یادگیری سازمانی را توسعه می بخشند، کمک می نمایند.
سازمانهای قرن بیست و یکم به همکاری هر چه بیشتر و مؤثرتر متخصصان اطلاعات نیاز دارند تا بتوانند گامهای اساسی به سوی سازمان هوشمند بردارند. دنیای کاری جدید نیازمند قابلیت درک مشکلات جدیدی است که با موقعیتهای محیطی تغییر می کند. از این رو، سازمان هوشمند نه تنها به دنبال بافتن پاسخهای درست جهت سازگاری خود با محیط است بلکه به دنبال دستیابی به پرسشهای درست نیز تلاش می کنند. در این دیدگاه لازم است تمامی فرآیندهای کاری جهت نوآوری، ایجاد، توزیع، نوسازی و به کارگیری دانشهای موجود در سازمان به منظور بقا و رشد سازمانی شکل گیرد تا هوشمند سازی سازمان به طرزی شگرف محقق گردد.