بازاریابی عصبی
بازاریابی عصبی یا نورومارکتینگ (NeuroMarketing) یکی از حوزه های جدید در بازاریابی است که از تکنولوژی های پزشکی مانند عکسبرداری مغزی (FMRI) برای مطالعه بر روی واکنش مغز به محرک های بازاریابی، استفاده می کند. محققان از عکسبرداری مغزی استفاده می کنند تا دلیل و چگونگی تصمیم مشتریان در مورد محرک ها را بفهمند و بدانند کدوم قسمت مغز آنها را تحریک به اقدام مورد نظر خود می کند.
تاریخچه بازاریابی عصبی
بازاریابی عصبی در سال ۲۰۰۲ توسط استاد بازاریابی هلندی Ale smidts معرفی شد اما تحقیقات در این زمینه از اوایل دهه ۱۹۹۰ شروع شد. جرالد زالتمن اولین آزمایش هارو در این حوزه شروع کرد و روشی به عنوان ZMET رو اختراع کرد، ZMET آگاهی ناخودآگاه انسان رو با مجموعه خاصی از تصاویر پنهان که باعث پاسخ مثبت احساسی میشدند رو مورد بررسی قرار میداد. ZMET به سرعت در میان صد ها شرکت از جمله کوکاکولا، جنرال موتور و . . . محبوبیت پیدا کرد. زالتمن و همکارانش در این شرکت ها با بررسی اسکن مغز و مشاهده فعالیت های عصبی مصرف کنندگان مشغول به کار شدند و در سال ۱۹۹۹ او از دستگاه FMRI برای نشان دادن همبستگی بین فعالیت مصرف کننده و محرک های بازاریابی استفاده کرد.
نورومارکتینگ در ایران
مغز آدمی در هر کجای جهان با ساختارهای نسبتاً مشابهی است. از این رو، تقریبا تمام آنچه در این مقاله بیان می شود و مفهوم نورومارکتینگ، به احتمال و قریب به یقین، در سراسر جهان قابلیت کاربرد دارد. بدین رو، فروشندگان در ایران می توانند با بهره مندی از این دانش یعنی نورومارکتینگ، بازاریابی و فروش خود را به اجرا در آورند و نیاز فراوانی به بومی سازی نیست. گو آنکه همواره فروشندگان حرفه ای مبتنی بر ظرافت های فرهنگ، و خرده فرهنگ ها و بسیاری از اقتضائات دیگر، باید فروش خود را اجرایی کنند.

بازاریابی عصبی – کالج مدیریت
بازاریابی عصبی چیست و نورومارکتینگ چگونه کار می کند؟
دو روش اصلی برای ردگیری عملکرد ذهنی مشتریان بالقوه وجود دارد :
از طریق FMRI و EEG که به الکتروگرافی معروف است.
از نظر تخصصی در تصویربرداری مغزی از آهن ربای خاصی برای ردگیری جریان خون در مغز در زمان پاسخگویی آزمایش شونده به یک محرک، استفاده می شود. این کار به آنها اجازه می دهد تا وارد مرکز لذت افراد شوند، و از این طریق بازاریابان در میابند چه عملکرد و ویژگی های خاصی منجر به تحریک افراد می شود. این محرک ها ممکن است رنگ، تصویر، صدا، چیدمان، بسته بندی، رایحه، ویژگی های فیزیکی یا هر عامل دیگری که به نوعی با احساسات افراد در ارتباط است، را شامل شود.
از طرفی دیگر EEG بسیار ارزان تر از FMRI است و از طریق کلاهی که الکترودهایی روی آن نصب شده موج های الکترونیکی تولید شده توسط مغز را اندازه گیری می کند و این امکان را برای محققان فراهم می آورد تا هیجانات و احساساتی مانند خشم، هیجان و اندوه را ردگیری کنند. البته آنچه محققان و متخصصان این حوزه بر آن تاکید دارند آن است که این روش قادر به ذهن خوانی و پی بردن به امیال و آرزوهای درونی انسان نیست و صرفاً اطلاعات ناخودآگاه اما مشخص افراد در مورد واکنش به محرک های مختلف را نشان می دهد.
با نورومارکتینگ می توان مشتریان را فریب داد؟
تعجب نکنید. قرار نیست که مشتری را بفریبیم. نکته اساسی درباره مغز و کارکردهای آن، این است که مغز چگونه کار می کند، به چه پیام هایی واکنش مثبت نشان می دهد، و از چه پیام هایی می گریزد. اگر با ساز و کارهای مغز آشنا باشیم، می توانیم به بهترین نحو از آن استفاده کنیم. در غیر این صورت، با شرکت ها و سازمان ها و برندهایی روبه رو خواهید بود که از صبح تا شب جایزه می دهند، تبلیغات میلیون دلاری دارند، هدایای غافلگیر کننده شان گوش فلک را کر کرده است، از تمام رسانه های تبلیغی نظیر بیلبورد، تلویزیون، فضاهای مجازی و تبلیغات دیجیتالی در رویدادهای ورزشی، سینمایی، و… به خوبی بهره برداری می کنند، اما در عمل، نتوانسته اند نقاط درد مغز را کاهش دهند! هزینه های سنگین و نتیجه فروش اسفبار!
آنچه مشتریان درباره سلیقه خود میگویند با خریدهای آنها سازگار نیست!
آقای مالکولم گلادول در کتاب معروفش با نام «نقطه واژگونی» به این پدیده میپردازد. او توضیح میدهد که افراد مختلف هنگام ورود به کافیشاپ در نظرسنجی شرکت کردند که قهوه مورد علاقهشان چه قهوهای است. اغلب افرادی که در نظرسنجی اعلام کرده بودند به قهوه تلخ و غلیظ علاقه دارند، بعد از چند دقیقه در همان کافیشاپ قهوه خود را کاملا شیرین میکردند؛ بنابراین همیشه نمیتوان به گفتههای مشتریان اعتماد کرد. گاهی آنها در مورد محصول نظراتی میدهند که با خریدهای خودشان تناقض دارد.
ورود به مغز انسان و برملا شدن راز
اگر مشتریان نیازهای واقعی خود را بر زبان نمیآورند و همواره نمیتوان به گفتههای آنان اعتماد کرد، پس راهحل چیست؟ بازاریابی عصبی پاسخ این سوال را میدهد. در سالهای اخیر دستگاههایی با نامهای EEG و fMRI و … ساخته شده که انواع کوچک و قابلحملی دارد که بر سر انسان نصب میشود و میتواند از مغز انسان عکس بگیرد. این دستگاهها دریچهای را برای ورود به مغز انسان باز کردند. دانشمندان و بازاریابان میتوانند با بررسی عکسهای مغز فردی که مثلا در حال تصمیمگیری خرید است به دیدگاه موثقتر و جدیدتری دست یابند.
اگر خیلی ساده نحوه کار این دستگاهها را توضیح دهیم، این گونه است که وقتی قسمت خاصی از مغز تحریک میشود، معمولا خون با اکسیژن بیشتر به آن بخش مغز منتقل میشود؛ بنابراین دستگاههایی نظیر fMRI با عکسی که از مغز تهیه میکنند، میتوانند مکانهای تحریکشده در مغز را مشخص کنند.
بررسی مغز در بازاریابی عصبی
مغز از نظر عملکرد به ۳ بخش تقسیم میشه و این ۳ بخش بر فعالیت های همدیگه تاثیر میذارند پس نمیشه فعالیت های مغر رو فقط به یک بخش نسبت داد ولی هر کدام نقش خاصی رو دارند
مغز جدید:
این بخش مغز فکر میکنه و وظیفه پردازش داده های منطقی را دارد. این بخش از مغز کار های تحلیلی، پیچیده و کارهای ارادی رو بر عهده دارد و همچنین کمبود های آن را با دو بخش دیگه اطلاع میدهد
مغز میانی:
این بخش مغز با موارد احساسی سر و کار دارد و احساسات رو پردازش میکند و همچنین یافته های خودش را با دوبخش دیگر به اشتراک میذارد
مغز قدیم:
این بخش مغز تصمیم می گیرد و اطلاعات رو از ۲ بخش دیگه وارد دریافت میکند، ولی کنترل فرآیند تصمیم گیری نهایی را بر عهده دارد و همچنین عهده دار فعالیت های ما برای بقاء هست.
مثلا زمانی گرسنه میشویم مغز قدیم دستور میدهد به این موضوع رسیدگی شود در نتیجه تصمیم گیری نهایی برای خرید غذا توسط مغز قدیم گرفته میشود.

بازاریابی عصبی چیست – کالج مدیریت
کاربرد بازاریابی عصبی در حوزه های مختلف بازاریابی
بازاریابی عصبی در تحقیقات بازار
بیشتر کمپین هایی که از نورومارکتینگ بهره می گیرند تحت تحقیقات بازار خود از آن بهره می برند. این کمپین ها متخصص در ارزیابی تبلیغات، تبلیغات تجاری، محصول جدید یا حتی اندازه گیری واکنش مخاطبان به پخش تبلیغات و کلیپ های تبلیغاتی خواهد بود.
بازاریابی عصبی در طراحی محصول و بسته بندی
یک محصول چگونه به نظر می آید، احساس می شود به عنوان یک موجودیت به طور کلی چه اثری بر تجربه مشتری می گذارد. به کارگیری اصول نورومارکتینگ و انجام آزمایشات آن می تواند بینشی از تاثیرات هیجانی در انتخاب طراحی های مختلف را به محققان نشان دهد.
بازاریابی عصبی در قیمت گذاری
بازاریابان مدت های طولانی است که می دانند، قیمت متغیری مهم و تاثیرگذار در موفقیت محصولات و خدمات است. دانش آنکه قیمت چگونه معرفی شود بخشی از ارزش آفرینی نورومارکتینگ در حوزه ی بازاریابی محسوب می شود.
بازاریابی عصبی در چیدمان فروشگاه
موفقیت یک خرده فروشی به آن بستگی دارد که چگونه تجربه ای دلپذیر را برای مخاطبان و مشتریان به وجود بیاورد و چگونه، محصولات، قیمت ها و تخفیف ها را ارائه و معرفی کند که توجه مخاطبان را جلب کند. بر این اساس صاحبان خرده فروشی ها می توانند از اصول نورومارکتینگ در محیط خرده فروشی خود بهره مند شوند و به این طریق تجربه ای منحصر به فرد را برای مشتریان خود رقم بزنند.
بازاریابی عصبی در خدمات حرفه ای
صنعت خدمات حرفه ای بسیار متاثر از تعاملات انسانی است. اینکه چگونه تجربه مشتری در حوزه ی B2B یا B2C القا کننده کیفیت خدمت رسانی یک فرآیند حسی است، نشان می دهد که چرا همیشه بهترین قیمت پیشنهادی برنده ی مناقصه نمی شود. نورومارکتینگ ابتکاراتی را برای عملکردی با بهترین کیفیت، یا بهترین کیفیت ادراک شده به وجود آورده است، چراکه اکثر مواقع تصمیم قبل از تحقق خدمت صورت می پذیرد و ایجاد تصویری مورد نظر بازاریابان در ذهن مشتریان، میتواند ویژگی های مورد نظر آنها را در ذهن مشتریان القا کند و توجه آنها را به سمت برند جلب کند.
بازاریابی عصبی در تبلیغات
از اصول نورومارکتینگ برای توسعه تبلیغات و کمپین های تبلیغاتی و ساخت درست آنها استفاده می شود. از آنجایی که تبلیغات اصولاً فرآیندی خلاقانه است، نورومارکتینگ می تواند از طریق ارزش افزایی به وسیله ی فهم بهتر تاثیر تبلیغات بر روی افراد، بر تبلیغات و موفقیت آنها اثرگذار باشد. نورومارکتینگ در آزمایش تبلیغات، از نظر اثرگذاری آنها بر مخاطبان، توسعه ی قابل توجهی داشته است.