تعریف سازمان یادگیرنده
عریف سازمان یادگیرنده | |
سنگه (۱۹۹۰) | سازمانی است که افراد بهطور مداوم در حال توسعه ظرفیتها، جهت خلق نتایج مورد انتظارشان هستند، جایی که الگوهای جدید و مبسوط تفکر پرورش یافته، اندیشه گروهی بهطور آزادانهای ترویج داده میشود و افراد بهطور مستمر در حال یادگیری چگونه یاد گرفتن هستند. |
گاروین(۱۹۹۳) | سازمانی است که پنج فرایند اصلی که شامل: ۱- حل مسئله به شکل نظاممند ۲- آزمایش رویکردهای نوین ۳- یادگیری از تجارب و سوابق ۴- یادگیری از بهترینها (رقبا) ۵- انتقال دادن دانش بهطور سریع و کارآمد، در کل سازمان است را بهکار میگیرد. |
گاروین (۱۹۹۴) | سازمانی است که در خلق، کسب و نشر دانش مهارت دارد و رفتارش را متناسب با دانش و بینش جدید اصلاح میکند. |
نرویس و همکاران (۱۹۹۵) | سازمانی است که دارای ظرفیت مداوم و افزایش یافتهای جهت یادگیری، انطباق و تغییرات دارد و ساختارها، نظامها، سیاستها، اعمال و ارزشهای سازمانیاش، یادگیری به وسیله همه کارکنان را حمایت و تسریع میکند. |
تاریخچه سازمان یادگیرنده
میتوان مفهوم سازمانها را به عنوان سیستمهای یادگیری در نخستین سالهای ۱۹۰۰ ردیابی کرد فردریک تیلورکه تئوری مؤثر مدیریت علمی را ارائه داد، اعتقاد داشت وقتی مدیریت، روش انجام دادن هر کار را بررسی کرده و به بهترین شیوهی انجام هر کار پی میبرد، میتواند این یادگیری را به کارمندان منتقل کند و بنابراین کارایی سازمان را بهبود میبخشد. در اواخر سال ۱۹۵۰، یادگیری سازمانی توسط تعدادی از نظریه پردازان دانشگاه کارنجی ملن از قبیل کایرت، مارچ و سیمون شکل گرفت و توضیح داده شد. در سال ۱۹۸۵ مارچ و سیمون نوشتند: بر خلاف آنچه تصور میکنیم وقتی ما رویههای عملیاتی استاندارد سازمانی را ملاحظه میکنیم، راه و روش سازمان به شدت توسط قوانینی که در آن وجود دارد تعیین میشود. این قوانین نیز وقتی سازمان خودش را با محیط تطبیق میدهد در رویههای یادگیری سازمانی نشان داده میشود (یانگ و همکاران، ۱۹۹۹). در دهه ۸۰ و ۹۰ قرن بیستم، سازمانها در رویارویی با تحولات شدید محیطی به این نتیجه رسیدند که باید برای مقابله با این ناملایمات به یادگیری روی بیاورند اما با این تفاوت که سرعت یادگیری سازمانی باید سریعتر از سرعت تغییرات محیطی باشد. اصطلاح سازمان یادگیری محور توسط لیلز و همکارانش تعبیه شد و بعدها به صورت علمی و قاعدهمند درآمد. این اصطلاح به سازمانهایی اشاره دارد که هدفشان سازمان یادگیرنده شدن است.
میتوان گفت که از سال ۱۹۷۳ به بعد فعالیتهای جدی در ارتباط با سازمان یادگیرنده به صورت مکتوب شکل گرفت. صاحبنظرانی چون پدلر (۱۹۹۱)، آرگریس و شون، مارسیک، واتکینز، جفارت و مارکوارت (۱۹۹۶) وارد صحنه سازمان یادگیرنده شدند، ولی همگان اذعان دارند که پیتر سنگه پایهگذار تفکر علمی سازمان یادگیرنده در سالهای گذشته میباشد.

سازمان یادگیرنده – کالج مدیریت
هفت ویژگی سازمان یادگیرنده
شناخت هدف:
اولین گام در راه ایجاد سازمان یادگیرنده، شناخت هدف است، چون هر گونه اقدام عملی قبل از شناخت هدف، منجر به شکست خواهد شد.
وجود رهبران اندیشمند:
این عنصر در سازمان یادگیرنده از آن جهت اهمیت دارد که بدون یک رهبر متعهد به یادگیری، سازمان هرگز موفق نخواهد شد. در سازمانهای یادگیرنده برای دستیابی به آنچه مورد توافق همگان است به رهبری فردی خردمند و تحولآفرین نیاز است.
وجود کارکنان یادگیرنده و خلاق:
شرط لازم سازمانهای یادگیرنده، کارکنان و مدیران یادگیرنده است. در سازمانهای یادگیرنده افراد باید تواناییهای خود را بشناسند و آنها را توسـعه و بهبود بخشند.
دادن اختیار به کارکنان و آموزش آنها:
در سازمانهای یادگیرنده اختیارات به میزان زیادی به کارکنان واگذار میشود و به آنها احترام گذاشته میشود. همچنین فضایی برای پیشرفت آنها فراهم میشود و بر اساس توانایی و استعداد افراد به آنها آموزش میدهند. این سازمانها در زمینه آموزش، سرمایهگذاری سنگین مینمایند. سازمان یادگیرنده موجب میشود کـه مسئولیت فرد در برابر سازمان افزایش یابد و از نظر عواطف و احساسات در وضعی قرار گیرد که جهت تأمین هدفهای مورد نظر از هیچ کوششی فروگذار نکنند و با هر مشکلی دست و پنجه نرم کنند.
مشارکت کامل در اطلاعات:
دادههای رسمی درباره بودجه، سود و هزینهها در اختیار افراد قرار میگیرد. هر شخص آزادی عمل دارد تا با سایر افراد در درون سازمان اطلاعاتی را رد و بدل کند.
برخورداری از یک الگوی پوینده:
سازمان یادگیرنده باید به ساز و کارهایی مجهز باشد تا الگوهـای ذهنی خود را نسبت به مسائل شناسایی کرده و آنها را دائماً مورد ارزیابی و سنجش قرار دهد.
بنابراین برای اینکه سازمانها موفق باشند، لازم است الگوهای ذهنی واقعبینانهای داشـته باشـند و با اطلاعات، آنها را بهروز رسانی کنند و بکوشند تا پویایی و انعطاف آنها همواره حفظ شود.
به کارگیری علم و تجربه:
سازمان یادگیرنده ترکیبی از علم و تجربه را مورد استفاده قرار میدهد تا به کمک این دو تصمیمهای بهتری بگیرد، زیرا استفاده از دانش در تصمیمگیریهای سـازمانی، سـرعت، دقت و هزینههای کمتری را به سازمان ارزانی میدارد و بهکارگیری تجربهها، تصمیمات اتخاذ شده را واقع بینانه و هماهنگ با محیطهای مؤثر بر سازمان میکند. در سازمانهای یادگیرنده آنچه برای یادگیری لازم است، علم و تجربه است و از تجربه در بهکارگیری یافتههای گذشـته اسـتفاده میشود. در ایـن سازمانها افراد باید به کمک دانش و تخصص خود، گزینههای موفق را برای آینده برآورد کنند و با بهرهگیری از تجربه به تصمیمی منطقی و خردمندانه دست یابند.